| تاریخ ارسال: 1402/4/12 |
زیر سوال بردن این مساله شاید مضحک بنظر برسد و حتما میگویید البته که من مسئول فرزندم هستم پس چه کس دیگری باید مسئول آنها باشد. وقتی حس میکنیم که باید با وقایع مقابله کنیم، آنها را تحت کنترل درآوریم و وظیفه مان را کامل انجام دهیم، درمانده میشویم. وقتی به نظر میرسد که اگرچه خسته و فرسوده نیستیم اما نمیتوانیم اهدافمان را پیش ببریم، این همان شکست است وقتی احساس میکنیم بیش از اندازه صبور بودهایم و وقت آن است که تسلیم شویم آنگاه دست از تلاش میکشیم .هیچ کلمه ای بیشتر از درماندگی نمیتواند احساس ما را به عنوان پدر یا مادر، توصیف کند. ما در بسیاری موارد احساس شکست میکنیم. اکثر افراد تربیت فرزند را اینگونه تعریف میکنند، (این وظیفه ما به عنوان پدر یا مادر است که کاری کنیم فرزندان ما به روش درست فکر،احساس و رفتار کنند. باید کاری کنیم که فرزندان ما خوب تربیت شوند) متاسفانه این جمله درست نیست. این به این معنی است که مسئولیت ما در قبال فرزندان ما بسیار سنگین تر از مسیولیتی است که به جای آنها عهده دار میشویم. اجازه دهید دوباره بگویم تا برای شما جا بیفتد. ما کمتر از آنچه که گفته میشود به جای فرزندانمان مسئولیم. و از طرف دیگر مسئولیت ما نسبت به آنها خارج از حد تصور مان است. اکثر ما احساس میکنیم به جای آنها مسئولیم. مطمئنا از بدو تولد کاملا به ما وابسته هستند. خیلی زود کودکان ما انتخاب کردن را آغاز میکنند. این بخشی از رشد آنهاست. حتی در دوران نوزادی کودکان شروع میکنند به استفاده از توانایی های طبیعی شان برای تصمیم گیری درباره آنچه میخواهند یا نمیخواهند انجام دهند. آنها انتخاب میکنند که چگونه احساس کنند ، چگونه فکر کنند و چگونه رفتار کنند. آنها صرفا انتخاب های متفاوت با انچه ما میخواهیم انجام میدهند مثلا انتخاب میکنند در رستوران داد و فریاد کنند. اگر شما مسئول کار فرزندانتان هستید آنگاه باید مشخص کنید چه برنامهای دارید تا آنها انتخابهای صحیح داشته باشند. باید اینکار را با سرعت انجام دهید و تکنیکهای مناسب بیاموزید تا آنها بر اساس تعریف شما از خوب بودن فکر، احساس و رفتار نمایند. همه اینها مثل رام کردن حیوان خانگی میماند. چنین رویکردی میتواند باعث شود که والدین احساس بزرگی و مسئولیت کنند اما بچه ها احساس ضعف و بی کفایتی میکنند. این حقیقت که فرزندان ما به عنوان یک انسان خود فرما حق انتخاب دارند،میتواند حتی بهترین برنامه آموزش فرمانبرداری را نیز عملا به درد نخور سازد. آنها یا روح تصمیم گیری را در تلاش برای کاهش اضطراب والدین خود میکشند یا بر خلاف اقتدار والدین خود عمل مینمایند. این همان تاثیر مخرب مسئول بودن جای فرزندان است. والدین یا به درستی برای فرزندان شان برنامه ریزی میکنند یا شکست میخورند. کودکان یا خود را با این سیستم وفق میدهند، فردیت خود را کنار میگذارند و به کودکی تبدیل میشوند که ما نباید زیاد نگرانشان باشیم یا نسبت به این سیستم یاغی گری میکنند و نمیتوانند خود را با این برنامه وفق دهند. اگر در این سیستم فرزند شما همیشه کار درست را انجام میدهد شما یک ربات پرورش دادهاید. او دقیقا همان چیزی را انجام میدهد که برای آن برنامه ریزی شده است. اما اگر فرزند شما برای خودش فکر و اقدام کند انگاه شما یک یاغی پرورش دادهاید....
عاطفه پورقاسم
کارشناس ارشد روانشناسی
رواندرمانگر تخصصی کودک و نوجوان
عاطفه پورقاسم
کارشناس ارشد روانشناسی
رواندرمانگر تخصصی کودک و نوجوان